چرا حضرت آيت ا... مصباح از سال 88 به عنوان عجيب ترين سال عمر 80 ساله خود ياد كرد.؟
فتنه معنايش اين است كه يك عده اي بيايند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد ميدان شوند، فضا را غبارآلود كنند؛ در اين فضاي غبارآلود، دشمنِ صريح بتواند چهره ي خودش را پنهان كند، وارد ميدان شود و ضربه بزند. ايني كه اميرالمؤمنين فرمود: «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احكام تبتدع»، تا آنجائي كه ميفرمايد: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم يخف علي المرتادين»؛ اگر باطل، عريان و خالص بيايد، كساني كه دنبال شناختن حق هستند، امر برايشان مشتبه نميشود؛ ميفهمند اين باطل است.
سال88 يكي از عجيب ترين سال هاي تاريخ معاصر ايران بود. سالي كه همه آن را با نام فتنه 88 مي شناسند. اين فتنه چطور بود كه توانست اين همه انرژي و وقت مسئولين و مردم را صرف خود كند تا جايي كه امثال بزرگاني چون استاد مصباح يزدي از آن به عنوان عجيب ترين سال عمر 80 ساله خود ذكر مي كنند.در اين يادداشت مبسوط، سعي داريم بعد از تعريف فتنه، كمي در مورد ايجادكنندگان فتنه ها و هدف آن ها از «فتنه سازي» صحبت كنيم. پس از آن از انگيزه هاي فتنه گران و ريشه هاي رفتاري آن ها، وظايف عوام و خواص در فتنه ها، «حماسه نهم دي» و وظايف ما پس از اين حماسه سخن خواهيم گفت.
فتنه چيست؟
«فتنه معنايش اين است كه يك عده اي بيايند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد ميدان شوند، فضا را غبارآلود كنند؛ در اين فضاي غبارآلود، دشمنِ صريح بتواند چهره ي خودش را پنهان كند، وارد ميدان شود و ضربه بزند. اينكه اميرالمؤمنين فرمود: «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احكام تبتدع»، تا آنجائي كه ميفرمايد: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم يخف علي المرتادين»؛ اگر باطل، عريان و خالص بيايد، كساني كه دنبال شناختن حق هستند، امر برايشان مشتبه نميشود؛ ميفهمند اين باطل است. «و لو انّ الحقّ خلص من مزج الباطل انقطع عنه السن المعاندين»؛ حق هم اگر چنانچه بدون پيرايه بيايد توي ميدان، معاند ديگر نميتواند حق را متهم كند به حق نبودن. بعد ميفرمايد: «و ليكن يؤخذ من هذا ضغث و من ذاك ضغث فيمزجان»؛ فتنه گر يك تكه حق، يك تكه باطل را ميگيرد، اينها را با هم مخلوط ميكند، در كنار هم ميگذارد؛ «فحينئذ يشتبه الحقّ علي اوليائه»؛ آن وقت كساني كه دنبال حقند، آنها هم برايشان امر مشتبه ميشود. فتنه اين است ديگر.»
فتنه توسط چه كساني صورت مي گيرد؟
بزرگان دين در توصيف فتنه از منظر قرآن بيان مي كنند كه فتنه هيچگاه به صورت خودجوش و اتفاقي به وجود نمي آيد؛ بلكه هميشه فتنه با اراده فاعل خود، بين مردم و اقشار گوناگون به وجود مي آيد. سه عامل فتنه وجود دارد كه به طور خلاصه به آن ها اشاره مي كنيم:
1. در نوع اول، فاعل خداست كه براي آزمايش و تمييز مؤمن واقعي از غيرمؤمن و مؤمن سطحي، فتنه را ايجاد مي كند. در اين نوع فتنه، هر چه فتنه سنگين تر و امتحانات سخت تر باشد، پاداش هايي كه در ازاي موفقيت در آن فتنه نصيب بندگان مي شود، بيشتر است. البته بايد توجه داشته باشيم كه خدا براي ايجاد فتنه، از ابزارها و وسايل گوناگون استفاده مي كند و در واقع اين نوع فتنه به صورت عام در نظر گرفته مي شود كه بر دو نوع فتنه اي كه در ادامه مي آيد، محيط است.
2. دسته دوم فتنه ها، توسط شياطين به وجود مي آيند. ابليس به اذان خدا اين توانايي را پيدا كرده كه جز مخلصين، بتواند با وسوسه، بسياري از انسانها را گمراه كند و يكي از ابزارهاي قدرتمند او ايجاد فتنه بين عموم موحدان است.
3. دسته سوم ايجاد كنندگان فتنه، مردم هستند. آن دسته از مردمي كه زمام امورشان را به دست شيطان سپرده اند و بدون اينكه ديگر نيازي به وسوسه از طرف شيطان باشد، خودشان به خاطر حب جاه و مال و مقام و قدرت، ايجاد فتنه مي كنند.
هدف از ايجاد فتنه
هر كدام از عوامل فتنه اي كه در بالا اشاره شد، به خاطر اهدافي ايجاد فتنه مي كنند:
1. خداوند به دليل امتحان و آزمايش بندگان و جدا كردن سره از ناسره، فتنه را شامل حال همه افراد (عوام و خواص) از ابتداي خلقت تا كنون كرده است تا جايي كه 2 آيه از قرآن اشاره به فتنه اي دارد كه براي پيامبر عظيم الشأن اسلام به وجود آمد.
مقام معظم رهبري در توصيف اين امتحان الهي در فتنه 88 بيان مي كنند: «امتحانهائي هم در اين انتخابات پيش آمد. يك امتحان، امتحان آحاد مردم بود. به نظر من مردم در اين امتحان برنده شدند؛ نمرهي قبولي گرفتند. حضور عظيم مردم، يك امتحان عظيمي بود كه آنها را سرافراز كرد. بسياري از آحاد مردم، از جريانهاي سياسي، طبق وظيفهشان عمل كردند. بعضي از خواص هم البته مردود شدند. اين انتخابات بعضيها را مردود كرد. برخي از جوانان ما كه با صداقت، با سلامت وارد ميدان وظيفه ميشوند، به رغم هوشياريهايشان، در مواردي اشتباه كردند. بسياري از جوانان اين كشور هم با همان ايمان، با همان صداقت، حركت درستي كردند. به كسي اعتقاد پيدا كردند، به او رأي دادند؛ يا آن كس رأي آورد يا نياورد. ملاك اين نيست. ملاك اين است كه انسان عقيدهاي پيدا كند، هوشيارانه، از روي احساس وظيفه، احساس تكليف، وارد ميدان اين عمل سياسي و حركت سياسي بشود. بعد هم همه تسليم قانون باشند. اكثر قاطع ملت ما - از جوانها، از نخبگان، از تودهي عظيم مردم - در اين رديف قرار گرفتهاند و در اين امتحان مقبول شدهاند. يك عده هم البته فريب خوردند.»
2. هدف شيطان هم از فتنه، كينه اي است كه از آدم (ع) و بني آدم دارد و قسم خورده است كه «لاغوينهم اجمعين» (همه را فريب مي دهم.)
3. اما اين سؤال پيش مي آيد كه انسان ها چرا مقابل هم قرار مي گيرند و فتنه مي كنند؟ در صورتي كه انسان ها ذاتاً نبايد مشكلي با هم داشته باشند و كينه اي از هم به دل داشته باشند اما انسان ها نيز به دلايل گوناگوني ايجاد فتنه مي كنند. اين دلايل بازه اي از حسد تا حب جاه و مقام و شهرت و قدرت را شامل مي شود. رهبر معظم انقلاب در توصيف دلايل ايجاد فتنه از سوي انسان ها فرموده اند: « آنچه كه مهم است، اين است كه ملت عزيز ما اتحاد خود را حفظ كنند، وحدت كلمه را حفظ كنند. اين وحدت كلمه، خاري در چشم دشمنان است. سعيشان اين است كه وحدت كلمه ي ملت را به هم بزنند. به گمان من مهمترين هدف از حوادث دوران فتنه ي بعد از انتخابات - اين چند ماه - اين بود كه بين آحاد ملت شكاف بيندازند؛ سعيشان اين بود. ميخواستند بين آحاد مردم شكاف بيندازند، و نتوانستند. امروز معلوم شده است كه آن كساني كه در مقابل عظمت ملت ايران، در مقابل كار بزرگ ملت ايران در انتخابات ايستادند، آنها بخشي از ملت نيستند؛ افرادي هستند يا ضد انقلاب صريح، يا كساني كه بر اثر جهالت خود، بر اثر لجاجت خود، كار ضد انقلاب را ميكنند؛ ربطي به توده ي مردم ندارند. توده ي مردم راه خود را ادامه ميدهد؛ راه خدا را، راه اسلام را، راه جمهوري اسلامي را، راه پياده كردن احكام الهي را، راه رسيدن به عزت و استقلال در پناه اسلام را. ملت حركتش اينجوري است.» (5)
ريشه هاي فتنه گري انسان ها
اگر بخواهيم به منشأ رفتارهاي فتنه انگيز در انسان ها بپردازيم، موارد زيادي از قبيل حسد، جهل، حب دنيا، حب مقام و ثروت و جنون شهوت قابل تشريح هستند. اما قصد داريم به اين موضوع با زاويه ديد محدودتري بنگريم و به آفت هايي بپردازيم كه درون جامعه اسلامي و ميان خود انقلابيون مسلمان پديد مي آيد. انسان هايي كه زماني خودشان انقلابي بودند و بعضاً در انقلابي بودن تندروي و افراطي گري هم داشتند ولي در حوادث سال گذشته يا فتنه انگيزي كردند و يا دچار تفريط شدند.
آفت هايي كه درون جامعه اسلامي و ميان خود انقلابيون مسلمان پديد مي آيد، مي تواند 2 منشأ داشته باشد:
1. جهل به حقايق اسلام و معارف اسلامي
2. ضعف ايمان
كساني وجود دارند كه به رغم مسلمان بودن و داشتن مرتبه اي از ايمان، اوضاع اجتماعي زندگي آنان به گونه اي نبوده است كه به حقيقت معارف اسلامي پي ببرند. اينا به جهت معلومات كم درباره حقيقت اسلام، باعث ايجاد يكي از كانون هاي خطر بين خود مؤمنان مي شوند؛ اما خطر جدي تر اين است كه بين مؤمنان، ضعف ايمان پديدار شود. افرادي وجود دارند كه به رغم آشنايي كامل با معارف اسلامي، تصميم جدي و عزم راسخ براي عمل به آن ها را ندارند و از هوا و هوس هاي خود پيروي مي كنند. چنين افرادي ممكن است در واقع، خدا، پيامبر، دين و احكام شرع را قبول داشته باشند اما در برابر هواي نفس، خود را زمين گير احساس مي كنند؛ البته هنگامي كه شخص، در عمل، از خود ناتواني نشان داد و هوا و هوس بر او چيره شد، ناخودآگاه ذهن و فكر او نيز تحت تأثير قرار خواهد گرفت:
«پديد آمدن فتنه ها، هواپرستي و بدعت گذاري در احكام آسماني است؛ نوآوري هايي كه قرآن با آن مخالف است.»
بر اساس اين سخن نوراني از حضرت علي (ع)، يكي از دو منشأ پيدايش خطرهايي كه از درون، جامعه اسلامي را تهديد مي كند، پيروي از هوا و هوس و دنبال كردن خواهش هاي نفساني است. (7) آنان كه در پي اجابت خواهش هاي نفساني خويش اند، يا به دنبال مال و ثروت حرام خواهند رفت و به اختلاس از اموال بيت المال، رشوه خواري و اموري از اين قبيل متوسط خواهند شد و يا به دنبال مقام خواهند رفت و از اين طريق، غريزه قدرت طلبي خود را اشباع مي كنند.
وظيفه ما در فتنه ها چيست؟
همه مي دانيم كه آخرالزمان پر است از فتنه ها و امتحانات سخت. آيا اين دليل مي شود كه بنشينيم و بگوييم از شرايط طبيعي آخرالزمان فتنه هاست و ما نبايد كاري انجام دهيم؟ آيا ما براي حفظ دين خود و انسان هاي ديگر وظيفه اي نداريم؟ سعي كرده ايم كه بر اساس منويات مقام معظم رهبري، يك دسته بندي تفكيك شده براي «نخبگان» و «آحاد مردم» انجام دهيم:
- وظيفه نخبگان:
«نقش نخبگان و خواص هم اين است كه اين بصيرت را نه فقط در خودشان، در ديگران به وجود بياورند. آدم گاهي ميبيند كه متأسفانه بعضي از نخبگان خودشان هم دچار بيبصيرتياند؛ نميفهمند؛ اصلاً ملتفت نيستند. يك حرفي يكهو به نفع دشمن ميپرانند؛ به نفع جبههاي كه همتش نابودي بناي جمهوري اسلامي است به نحوي. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاي بدي هم نيستند، نيت بدي هم ندارند؛ اما اين است ديگر. بيبصيرتي است ديگر. اين بيبصيرتي را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهاي مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوي تقليدي - كه هر چه گفت، شما قبول كنيد. نه، اين را من نميخواهم - از بين ببريد. كساني هستند كه ميتوانند با استدلال، آدم را قانع كنند؛ ذهن انسان را قانع كنند. »
- وظيفه عموم مردم:
«مخاطب من عموم مردمند، بخصوص جوانان؛ همه ي مردم كشورند، بخصوص اين مناطق حساس. جوانان عزيز! هر چه ميتوانيد در افزايش بصيرت خود، در عمق بخشيدن به بصيرت خود، تلاش كنيد و نگذاريد، نگذاريد دشمنان از بي بصيرتي ما استفاده كنند؛ دشمن به شكل دوست جلوه كند، حقيقت به شكل باطل و باطل در لباس حقيقت. اميرالمؤمنين در يك خطبه اي از جمله ي مهمترين مشكلات جامعه همين را ميشمارد: «انّما بدء الوقوع الفتن اهواء تتّبع و احكام تبتدع يخالف فيها كتاب اللَّه». در همين خطبه، اميرالمؤمنين ميفرمايد: اگر حق به طور واضح در مقابل مردم آشكار و ظاهر بشود، كسي نميتواند زبان عليه حق باز كند. اگر باطل هم خودش را به طور آشكار نشان بدهد، مردم به سمت باطل نخواهند رفت. «و لكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان». آن كساني كه مردم را ميخواهند گمراه بكنند، باطل را به صورت خالص نمي آورند؛ باطل و حق را آميخته ميكنند، ممزوج ميكنند، آن وقت نتيجه اين ميشود كه «فهنالك يستولي الشّيطان علي اوليائه»؛ حق، براي طرفداران حق هم مشتبه ميشود. اين است كه بصيرت ميشود اولين وظيفه ي ما. نگذاريم حق و باطل مشتبه بشود.»
اما شبهه اي كه در زمينه وظايف در زمان فتنه مطرح مي شود اين است كه: «بعضي ها در فضاي فتنه، اين جمله ي «كن في الفتنة كابن اللّبون لا ظهر فيركب و لا ضرع فيحلب» را بد مي فهمند و خيال مي كنند معنايش اين است كه وقتي فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بكش كنار! اصلاً در اين جمله اين نيست كه: «بكش كنار». اين معنايش اين است كه به هيچ وجه فتنه گر نتواند از تو استفاده كند؛ از هيچ راه. «لا ظهر فيركب و لا ضرع فيحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب بايد بود.»
علاج فتنه
«در مقابل يك چنين پديده اي، علاج چيست؟ عقل سالم حكم ميكند و شرع هم همين را قاطعاً بيان ميكند: علاج عبارت است از صراحت در تبيين حق، صراحت در بيان حق. وقتي شما مي بينيد يك حركتي به بهانه ي انتخابات شروع ميشود، بعد يك عامل «دشمن»ي در اين فضاي غبارآلوده وارد ميدان شد، وقتي مي بينيد عامل دشمن - كه حرف او، شعار او حاكي از مافي الضمير اوست - آمد توي ميدان، اينجا بايد خط را مشخص كنيد، اينجا بايد مرز را روشن كنيد. همه وظيفه دارند؛ بيشتر از همه، خواص؛ و در ميان خواص، بيشتر از همه، آن كساني كه مستمعين بيشتري دارند، شنوندگان بيشتري دارند. اين وظيفه است ديگر: مرزها روشن بشود و معلوم بشود كه كي چي ميگويد. اينجور نباشد كه باطل، خودش را در لابه لاي گرد و غبارِ برخاسته ي در ميدان مخفي كند، ضربه بزند و جبهه ي حق نداند از كجا دارد ضربه ميخورد. اين است كه حرف دو پهلو زدن، از خواص، مطلوب نيست. خواص بايد حرف را روشن بزنند و مطلب را واضح بيان كنند. اين، مخصوص يك گرايش سياسي خاص هم نيست. در داخل نظام اسلامي، همه ي گرايشهائي كه در مجموعه ي نظام قرار دارند، اينها بايد صريح مشخص كنند كه بالاخره آن حمايتي كه مستكبرين عالم ميكنند، مورد قبول است يا مورد قبول نيست. وقتي كه سران استكبار، سران ظلم، اشغالگران كشورهاي اسلامي، كُشندگان انسانهاي مظلوم در فلسطين و در عراق و افغانستان و خيلي جاهاي ديگر، مي آيند وارد ميدان ميشوند، حرف ميزنند، موضع ميگيرند، خوب، بايد معلوم بشود اين كسي كه در نظام جمهوري اسلامي است، در مقابل اين چه موضعي دارد؛ حاضر است تبرّي بجويد، بگويد من دشمن شمايم؟ من مخالف شمايم؟
بهزاد ميردار
فتنه چيست؟
«فتنه معنايش اين است كه يك عده اي بيايند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد ميدان شوند، فضا را غبارآلود كنند؛ در اين فضاي غبارآلود، دشمنِ صريح بتواند چهره ي خودش را پنهان كند، وارد ميدان شود و ضربه بزند. اينكه اميرالمؤمنين فرمود: «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احكام تبتدع»، تا آنجائي كه ميفرمايد: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم يخف علي المرتادين»؛ اگر باطل، عريان و خالص بيايد، كساني كه دنبال شناختن حق هستند، امر برايشان مشتبه نميشود؛ ميفهمند اين باطل است. «و لو انّ الحقّ خلص من مزج الباطل انقطع عنه السن المعاندين»؛ حق هم اگر چنانچه بدون پيرايه بيايد توي ميدان، معاند ديگر نميتواند حق را متهم كند به حق نبودن. بعد ميفرمايد: «و ليكن يؤخذ من هذا ضغث و من ذاك ضغث فيمزجان»؛ فتنه گر يك تكه حق، يك تكه باطل را ميگيرد، اينها را با هم مخلوط ميكند، در كنار هم ميگذارد؛ «فحينئذ يشتبه الحقّ علي اوليائه»؛ آن وقت كساني كه دنبال حقند، آنها هم برايشان امر مشتبه ميشود. فتنه اين است ديگر.»
فتنه توسط چه كساني صورت مي گيرد؟
بزرگان دين در توصيف فتنه از منظر قرآن بيان مي كنند كه فتنه هيچگاه به صورت خودجوش و اتفاقي به وجود نمي آيد؛ بلكه هميشه فتنه با اراده فاعل خود، بين مردم و اقشار گوناگون به وجود مي آيد. سه عامل فتنه وجود دارد كه به طور خلاصه به آن ها اشاره مي كنيم:
1. در نوع اول، فاعل خداست كه براي آزمايش و تمييز مؤمن واقعي از غيرمؤمن و مؤمن سطحي، فتنه را ايجاد مي كند. در اين نوع فتنه، هر چه فتنه سنگين تر و امتحانات سخت تر باشد، پاداش هايي كه در ازاي موفقيت در آن فتنه نصيب بندگان مي شود، بيشتر است. البته بايد توجه داشته باشيم كه خدا براي ايجاد فتنه، از ابزارها و وسايل گوناگون استفاده مي كند و در واقع اين نوع فتنه به صورت عام در نظر گرفته مي شود كه بر دو نوع فتنه اي كه در ادامه مي آيد، محيط است.
2. دسته دوم فتنه ها، توسط شياطين به وجود مي آيند. ابليس به اذان خدا اين توانايي را پيدا كرده كه جز مخلصين، بتواند با وسوسه، بسياري از انسانها را گمراه كند و يكي از ابزارهاي قدرتمند او ايجاد فتنه بين عموم موحدان است.
3. دسته سوم ايجاد كنندگان فتنه، مردم هستند. آن دسته از مردمي كه زمام امورشان را به دست شيطان سپرده اند و بدون اينكه ديگر نيازي به وسوسه از طرف شيطان باشد، خودشان به خاطر حب جاه و مال و مقام و قدرت، ايجاد فتنه مي كنند.
هدف از ايجاد فتنه
هر كدام از عوامل فتنه اي كه در بالا اشاره شد، به خاطر اهدافي ايجاد فتنه مي كنند:
1. خداوند به دليل امتحان و آزمايش بندگان و جدا كردن سره از ناسره، فتنه را شامل حال همه افراد (عوام و خواص) از ابتداي خلقت تا كنون كرده است تا جايي كه 2 آيه از قرآن اشاره به فتنه اي دارد كه براي پيامبر عظيم الشأن اسلام به وجود آمد.
مقام معظم رهبري در توصيف اين امتحان الهي در فتنه 88 بيان مي كنند: «امتحانهائي هم در اين انتخابات پيش آمد. يك امتحان، امتحان آحاد مردم بود. به نظر من مردم در اين امتحان برنده شدند؛ نمرهي قبولي گرفتند. حضور عظيم مردم، يك امتحان عظيمي بود كه آنها را سرافراز كرد. بسياري از آحاد مردم، از جريانهاي سياسي، طبق وظيفهشان عمل كردند. بعضي از خواص هم البته مردود شدند. اين انتخابات بعضيها را مردود كرد. برخي از جوانان ما كه با صداقت، با سلامت وارد ميدان وظيفه ميشوند، به رغم هوشياريهايشان، در مواردي اشتباه كردند. بسياري از جوانان اين كشور هم با همان ايمان، با همان صداقت، حركت درستي كردند. به كسي اعتقاد پيدا كردند، به او رأي دادند؛ يا آن كس رأي آورد يا نياورد. ملاك اين نيست. ملاك اين است كه انسان عقيدهاي پيدا كند، هوشيارانه، از روي احساس وظيفه، احساس تكليف، وارد ميدان اين عمل سياسي و حركت سياسي بشود. بعد هم همه تسليم قانون باشند. اكثر قاطع ملت ما - از جوانها، از نخبگان، از تودهي عظيم مردم - در اين رديف قرار گرفتهاند و در اين امتحان مقبول شدهاند. يك عده هم البته فريب خوردند.»
2. هدف شيطان هم از فتنه، كينه اي است كه از آدم (ع) و بني آدم دارد و قسم خورده است كه «لاغوينهم اجمعين» (همه را فريب مي دهم.)
3. اما اين سؤال پيش مي آيد كه انسان ها چرا مقابل هم قرار مي گيرند و فتنه مي كنند؟ در صورتي كه انسان ها ذاتاً نبايد مشكلي با هم داشته باشند و كينه اي از هم به دل داشته باشند اما انسان ها نيز به دلايل گوناگوني ايجاد فتنه مي كنند. اين دلايل بازه اي از حسد تا حب جاه و مقام و شهرت و قدرت را شامل مي شود. رهبر معظم انقلاب در توصيف دلايل ايجاد فتنه از سوي انسان ها فرموده اند: « آنچه كه مهم است، اين است كه ملت عزيز ما اتحاد خود را حفظ كنند، وحدت كلمه را حفظ كنند. اين وحدت كلمه، خاري در چشم دشمنان است. سعيشان اين است كه وحدت كلمه ي ملت را به هم بزنند. به گمان من مهمترين هدف از حوادث دوران فتنه ي بعد از انتخابات - اين چند ماه - اين بود كه بين آحاد ملت شكاف بيندازند؛ سعيشان اين بود. ميخواستند بين آحاد مردم شكاف بيندازند، و نتوانستند. امروز معلوم شده است كه آن كساني كه در مقابل عظمت ملت ايران، در مقابل كار بزرگ ملت ايران در انتخابات ايستادند، آنها بخشي از ملت نيستند؛ افرادي هستند يا ضد انقلاب صريح، يا كساني كه بر اثر جهالت خود، بر اثر لجاجت خود، كار ضد انقلاب را ميكنند؛ ربطي به توده ي مردم ندارند. توده ي مردم راه خود را ادامه ميدهد؛ راه خدا را، راه اسلام را، راه جمهوري اسلامي را، راه پياده كردن احكام الهي را، راه رسيدن به عزت و استقلال در پناه اسلام را. ملت حركتش اينجوري است.» (5)
ريشه هاي فتنه گري انسان ها
اگر بخواهيم به منشأ رفتارهاي فتنه انگيز در انسان ها بپردازيم، موارد زيادي از قبيل حسد، جهل، حب دنيا، حب مقام و ثروت و جنون شهوت قابل تشريح هستند. اما قصد داريم به اين موضوع با زاويه ديد محدودتري بنگريم و به آفت هايي بپردازيم كه درون جامعه اسلامي و ميان خود انقلابيون مسلمان پديد مي آيد. انسان هايي كه زماني خودشان انقلابي بودند و بعضاً در انقلابي بودن تندروي و افراطي گري هم داشتند ولي در حوادث سال گذشته يا فتنه انگيزي كردند و يا دچار تفريط شدند.
آفت هايي كه درون جامعه اسلامي و ميان خود انقلابيون مسلمان پديد مي آيد، مي تواند 2 منشأ داشته باشد:
1. جهل به حقايق اسلام و معارف اسلامي
2. ضعف ايمان
كساني وجود دارند كه به رغم مسلمان بودن و داشتن مرتبه اي از ايمان، اوضاع اجتماعي زندگي آنان به گونه اي نبوده است كه به حقيقت معارف اسلامي پي ببرند. اينا به جهت معلومات كم درباره حقيقت اسلام، باعث ايجاد يكي از كانون هاي خطر بين خود مؤمنان مي شوند؛ اما خطر جدي تر اين است كه بين مؤمنان، ضعف ايمان پديدار شود. افرادي وجود دارند كه به رغم آشنايي كامل با معارف اسلامي، تصميم جدي و عزم راسخ براي عمل به آن ها را ندارند و از هوا و هوس هاي خود پيروي مي كنند. چنين افرادي ممكن است در واقع، خدا، پيامبر، دين و احكام شرع را قبول داشته باشند اما در برابر هواي نفس، خود را زمين گير احساس مي كنند؛ البته هنگامي كه شخص، در عمل، از خود ناتواني نشان داد و هوا و هوس بر او چيره شد، ناخودآگاه ذهن و فكر او نيز تحت تأثير قرار خواهد گرفت:
«پديد آمدن فتنه ها، هواپرستي و بدعت گذاري در احكام آسماني است؛ نوآوري هايي كه قرآن با آن مخالف است.»
بر اساس اين سخن نوراني از حضرت علي (ع)، يكي از دو منشأ پيدايش خطرهايي كه از درون، جامعه اسلامي را تهديد مي كند، پيروي از هوا و هوس و دنبال كردن خواهش هاي نفساني است. (7) آنان كه در پي اجابت خواهش هاي نفساني خويش اند، يا به دنبال مال و ثروت حرام خواهند رفت و به اختلاس از اموال بيت المال، رشوه خواري و اموري از اين قبيل متوسط خواهند شد و يا به دنبال مقام خواهند رفت و از اين طريق، غريزه قدرت طلبي خود را اشباع مي كنند.
وظيفه ما در فتنه ها چيست؟
همه مي دانيم كه آخرالزمان پر است از فتنه ها و امتحانات سخت. آيا اين دليل مي شود كه بنشينيم و بگوييم از شرايط طبيعي آخرالزمان فتنه هاست و ما نبايد كاري انجام دهيم؟ آيا ما براي حفظ دين خود و انسان هاي ديگر وظيفه اي نداريم؟ سعي كرده ايم كه بر اساس منويات مقام معظم رهبري، يك دسته بندي تفكيك شده براي «نخبگان» و «آحاد مردم» انجام دهيم:
- وظيفه نخبگان:
«نقش نخبگان و خواص هم اين است كه اين بصيرت را نه فقط در خودشان، در ديگران به وجود بياورند. آدم گاهي ميبيند كه متأسفانه بعضي از نخبگان خودشان هم دچار بيبصيرتياند؛ نميفهمند؛ اصلاً ملتفت نيستند. يك حرفي يكهو به نفع دشمن ميپرانند؛ به نفع جبههاي كه همتش نابودي بناي جمهوري اسلامي است به نحوي. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاي بدي هم نيستند، نيت بدي هم ندارند؛ اما اين است ديگر. بيبصيرتي است ديگر. اين بيبصيرتي را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهاي مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوي تقليدي - كه هر چه گفت، شما قبول كنيد. نه، اين را من نميخواهم - از بين ببريد. كساني هستند كه ميتوانند با استدلال، آدم را قانع كنند؛ ذهن انسان را قانع كنند. »
- وظيفه عموم مردم:
«مخاطب من عموم مردمند، بخصوص جوانان؛ همه ي مردم كشورند، بخصوص اين مناطق حساس. جوانان عزيز! هر چه ميتوانيد در افزايش بصيرت خود، در عمق بخشيدن به بصيرت خود، تلاش كنيد و نگذاريد، نگذاريد دشمنان از بي بصيرتي ما استفاده كنند؛ دشمن به شكل دوست جلوه كند، حقيقت به شكل باطل و باطل در لباس حقيقت. اميرالمؤمنين در يك خطبه اي از جمله ي مهمترين مشكلات جامعه همين را ميشمارد: «انّما بدء الوقوع الفتن اهواء تتّبع و احكام تبتدع يخالف فيها كتاب اللَّه». در همين خطبه، اميرالمؤمنين ميفرمايد: اگر حق به طور واضح در مقابل مردم آشكار و ظاهر بشود، كسي نميتواند زبان عليه حق باز كند. اگر باطل هم خودش را به طور آشكار نشان بدهد، مردم به سمت باطل نخواهند رفت. «و لكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان». آن كساني كه مردم را ميخواهند گمراه بكنند، باطل را به صورت خالص نمي آورند؛ باطل و حق را آميخته ميكنند، ممزوج ميكنند، آن وقت نتيجه اين ميشود كه «فهنالك يستولي الشّيطان علي اوليائه»؛ حق، براي طرفداران حق هم مشتبه ميشود. اين است كه بصيرت ميشود اولين وظيفه ي ما. نگذاريم حق و باطل مشتبه بشود.»
اما شبهه اي كه در زمينه وظايف در زمان فتنه مطرح مي شود اين است كه: «بعضي ها در فضاي فتنه، اين جمله ي «كن في الفتنة كابن اللّبون لا ظهر فيركب و لا ضرع فيحلب» را بد مي فهمند و خيال مي كنند معنايش اين است كه وقتي فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بكش كنار! اصلاً در اين جمله اين نيست كه: «بكش كنار». اين معنايش اين است كه به هيچ وجه فتنه گر نتواند از تو استفاده كند؛ از هيچ راه. «لا ظهر فيركب و لا ضرع فيحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب بايد بود.»
علاج فتنه
«در مقابل يك چنين پديده اي، علاج چيست؟ عقل سالم حكم ميكند و شرع هم همين را قاطعاً بيان ميكند: علاج عبارت است از صراحت در تبيين حق، صراحت در بيان حق. وقتي شما مي بينيد يك حركتي به بهانه ي انتخابات شروع ميشود، بعد يك عامل «دشمن»ي در اين فضاي غبارآلوده وارد ميدان شد، وقتي مي بينيد عامل دشمن - كه حرف او، شعار او حاكي از مافي الضمير اوست - آمد توي ميدان، اينجا بايد خط را مشخص كنيد، اينجا بايد مرز را روشن كنيد. همه وظيفه دارند؛ بيشتر از همه، خواص؛ و در ميان خواص، بيشتر از همه، آن كساني كه مستمعين بيشتري دارند، شنوندگان بيشتري دارند. اين وظيفه است ديگر: مرزها روشن بشود و معلوم بشود كه كي چي ميگويد. اينجور نباشد كه باطل، خودش را در لابه لاي گرد و غبارِ برخاسته ي در ميدان مخفي كند، ضربه بزند و جبهه ي حق نداند از كجا دارد ضربه ميخورد. اين است كه حرف دو پهلو زدن، از خواص، مطلوب نيست. خواص بايد حرف را روشن بزنند و مطلب را واضح بيان كنند. اين، مخصوص يك گرايش سياسي خاص هم نيست. در داخل نظام اسلامي، همه ي گرايشهائي كه در مجموعه ي نظام قرار دارند، اينها بايد صريح مشخص كنند كه بالاخره آن حمايتي كه مستكبرين عالم ميكنند، مورد قبول است يا مورد قبول نيست. وقتي كه سران استكبار، سران ظلم، اشغالگران كشورهاي اسلامي، كُشندگان انسانهاي مظلوم در فلسطين و در عراق و افغانستان و خيلي جاهاي ديگر، مي آيند وارد ميدان ميشوند، حرف ميزنند، موضع ميگيرند، خوب، بايد معلوم بشود اين كسي كه در نظام جمهوري اسلامي است، در مقابل اين چه موضعي دارد؛ حاضر است تبرّي بجويد، بگويد من دشمن شمايم؟ من مخالف شمايم؟
بهزاد ميردار
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : عجيب ترين سال, عمر 80 ساله, حضرت آيت ا, , , مصباح, سال 88, فتنه چيست؟, فتنه 88, ,